بالاخره به ما گفتی چه گلی توی وجود من شکل می گیره
عسلکم عزیز مامان وبابا باز هم امروز سلام انقدر از این به بعد برات بنویسم که بگی مامان بسه بگذریم دیروز با کلی دلشوره بابت سونو تعیین سلامتی رفتیم سونوگرافی خانم دکتر صافی البته بازهم مثل همیشه باباجون زحمت وقت گرفتن را ازقبل کشیده بود که من وشما گلم آنجا در گرما خسته نشیم (باید خیلی قدر باباجون گلت را بدونی اخه هم خیلی زحمت می کشه هم خیلی به من وشما می رسه )خیلی زود نوبتمون شد و رفتم روی تخت با هزار دلهره که خانم دکتر بعد ازاینکه گفت این معدش و این مغز خوشگلش و کلی چیزهای علمی دیگه یکدفعه گفت خدابهتون یک پسر سالم داده پس بازهم خدارا شکر بابت سلامتت عسلکم پسر گلم خدا می دونه که برای بابایی ومن اصلا مهم نبود که شما...
نویسنده :
sara jafari
16:34