یک روز به یاد ماندنی
عسلکم سلام
امروز صبح من وشما وبابایی رفتیم تا یک جفت کفش سبک وراحت برای بیرون رفتن برات بخریم چون هر چی کفش داری یاکوچیک یا بزرگه یا سنگین
بالاخره با وسواس باباجون در مورد راحتی کفش، کفش را خریدیم وهمونجا پای شما کردیم وشما هم که تازه فهمیده بودی می شه بیرون از خونه هم راه رفت دیگه دوست داشتی خودت راه بری وکلی ذوق کردی وراه رفتی البته چون تازه شروع کرده بودی با این کفش جدید راه بری چند بار زمین خوردی
بعد هم رفتیم پارک شما کلی سرسره و الاکلنگ وتاب بازی کردی
عزیزم امیدوارم همیشه شاد باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی