صدرا (عسلک مامان وبابا)صدرا (عسلک مامان وبابا)، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

صدرا عسلک مامان وبابا

تولد زود هنگام آقا صدرا و ماجراهای آن(تولد قمری)

1392/8/25 2:02
نویسنده : sara jafari
461 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان سلامممممممممم مرد کوچکم

روز تولدتو تولد تمام خوبیهاست

بالاخره بعد از کلی برنامه ریزی و فکر تغییر زمان برگزای تولد 2 سالگی شما به علت تقارن با ایام شهادت امام حسین (ع)  روز عید غدیر(پنج شنبه 92/8/2)را انتخاب کردیم  که البته به علت ماجرا های که پیش آمد که یکی یکی برات تعریف می کنم اصلا به دل مامان وباباجون ننشست وتصمیم گرفتیم در روز تولد واقعی یعنی 92/8/26 برات تولد خوبی بگیریم


بقیه درادامه مطالب:


......

 

عزیزم من وباباجون امیدواریم همه روزگارت پر از روزهای قشنگ ومفید وشاد باشه بغلماچ

 

می دونی که همیشه بهترینها را از خدا برات خواستیم قلبچون می دونیم لایقشون هستی و می تونی آنها را بدست بیاری من بهش ایمان دارم ماچقلب

زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم . .



عسل مامان سلامممممممممم مرد کوچکم

بالاخره بعد از کلی برنامه ریزی و فکر متفکرتغییر زمان برگزای تولد 2 سالگی شما به علت تقارن با ایام شهادت امام حسین (ع) ، روز عید غدیررا انتخاب کردیمچشمک  که البته به علت ماجرا های که پیش آمد که یکی یکی برات تعریف می کنم اصلا به دل مامان وباباجون ننشست عصبانیوتصمیم گرفتیم در روز تولد واقعی یعنی 92/8/26 برات تولد خوبی بگیریمقلب

اول اینکه مامان مریض بود واصلا حالم خوب نبودکلافه دوم اینکه دایی جون ابوالفضل چین بود وبرنامه برگشتش عقب افتاده بودمنتظر سوم اینکه به علت مریضی هیچ کاری نکرده بودم که حسابی عصبیم کرده بود نگرانومجبور شدیم شام را به سفره خانه هزار ویک شب بگیریم که آنجا هم از بد شانسی ما شب پیشش با گروه موزیکش که بسیار عالی کار می کردند دعواشون شده بود ویک گروه... آمده بود که مارا با برنامه بدشون خیلی عصبیتر کردعصبانی از همه بدتر سرویسی بود که برای غذا به ما دادندعصبانی

البته اونقدرها هم بد نبودچشمک ولی دلنشین مامان وبابا نبودگریه

اما به قول بابا نکته قشنگ وخوبش این بود که به شما خیلی خوش گذشت وحسابی بازی کردی هورا

شاهدش این عکس وجوجه ای که دستت بود وبعد از چند وقت داشتی غذا می خوردی هوراتشویقومن وبابا بسیار خوشحال بابت این قضیهخنده ،به قول باباجون همه بدیها وبی برنامگیهای امشب پای غذا خوردن گل پسرمونتشویقمتفکر


واما چند تا عکس ونکته هایش

صدرا در حال غذا خوردنتشویق و البته شیطنت  خنده

 

صدرای بسیار خستهخمیازه فکر کنم ساعت نزدیک 12 بود توی همه عکسها خسته والبته کمی بداخلاق بودیکلافه که کاملا قابل توجیه بود وقت تمام

بغلعزیزم مامان سارا وباباحسین خیلی خیلی دوستت دارند قلبماچ

واین همه به قول بچه ها عکس تکیمون چشمکقهقهه

البته آخر مراسم همه برای گل پسرمون یادگاری خیلی قشنگ نوشتندقلب که من برای شما به رسم امانت نگه می دارم تا خودت بزرگ بشی وبخونی خصوصا دلجویی یاسین بابت گریه های امشب که دلتنگ باباش وبهانه گیر باباجونش بوداوه واین که سوگند توصیه کرده بود سعی کنی الگوی خوبی برای پدر ومادرت باشیقهقهه !!!!

 البته با تمامی این تفاسیر بهمون خوش گذشت خصوصا گروه موزیک آخر شب

عزیزم من وباباجون امیدواریم همه روزگارت پر از روزهای قشنگ ومفید وشاد باشه بغلماچ

می دونی که همیشه بهترینها را از خدا برات خواستیم قلبچون می دونیم لایقشون هستی و می تونی آنها را بدست بیاری من بهش ایمان دارم ماچقلب

زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم . .

ماچبای بایماچبای بایماچبای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)