برنامه های از شیر گرفتن
عزیزم سلاممممممممم
همانطور که گفتم بالاخره شما روز عید قربان با می می بابای کردی وبرای اینکه این روزها به شما سخت نگذره سعی کردیم با بابا جون شما را بیرون از خونه ببریم همون روز عیدقربان رفتیم مرکز تهیه وفروش وپخت ماهی نزدیک خیرآباد که حسابی بازی کردی وچون ظهر هم نخوابیدی انقدر هلاک بودی که شب راحت خوابیدی ولی شب آنقدر گریه کردی ومن پا به پای شما گریه کردم که دوبار تا صبح شیر خوردی بیمرم الهی آنقدر نفس زدی که حد نداره منم دلم نیامد گفتم مگه می خوام زجر کشت کنم
آقا صدرا به قول خودش بدنبال فیش فیش(fish)
وبعد از فیش هم بازی در فضای سبز که خیلی دوست داری وهر جا دوتا درخت می بینی می گی پارک
وقتی آقا صدرا باغبانی می کند
شب دوم هم یک بار شیر خوردی واز شب سوم هر بار بلند شدی فقط گفتی آبو ،آب خوردی وخوابیدی خوابیدی
البته شب دوم هم با خاله جون سپید وخاله جون سحر و مامان جون وعمو جون علی وباباجون رفتیم شهربازی و شما کلی بازی کردی و شب هم بعد از خوردن چای برگشتیم ودر راه برگشت شما خوابیدی و به این ترتیب پروژه اول یعنی از شیر گرفتن تمام شد البته بسیار راحتر ازآن چیزی که فکر می کردم
عزیزم خیلی خیلی دوستت داریم