صدرا عسلک مامان وبابا

عزیزم سلام ع سلم 18 ماهگیت مبارک، ببخشید یک کم با تاخیره اما ما جشنمون را درست روز 92/2 /26برات گرفتیم من وباباجون و شما گل پسر البته چون بیمار بودی یک کم بی حوصله بودی وبرای عکسهااز خواب بیدارت کردم ببخشید زحمت کیک ویک شاخه گل زیبا را باباجون کشید البته با شما دوتایی و به قول خودش مردونه رفتید خرید هدیه من وباباجون پک با ما دوبل جهت آموزش بهتر شما مبارکت باشه عزیزم صدرا وباباجون خدا برای هم همیشه شاد وخندان نگهتون داره ببخشید یادمون رفته بود شمع 18 بخریم از شمع تولد یکسالگیت استفاده کردیم بادکنک در شرف ترکیدن واینجا ترکید ...

سلام عزیزم بالاخره با کلی تاخیر به علت سرماخوردگی وتب شما روز شنبه 92/3/1 با بابا جون رفتیم وواکسنهای 18 ماهگی را برات تزریق کردیم عزیزم مبارکت باشه امیدوارم همیشه سلامت باشی این عکس درمانگاهی که مراقبتها وواکسنهای شمارا مسئولینش زحمتش را کشیدند و بسیار مهربون ودوست داشتنی همیشه پاسخگو هستند وجا داره از خانم خدایی نژاد وخانم نوروزی حسابی اینجا تشکر کنم  واما مراقبتهای 18 ماهگی : قد :82 سانتی متر وزن :11/5کیلوگرم دور سر :51سانتی متر خدارا شکر همه چیز عالی بود ومامانی بابت رسیدگی خوب با توجه به مریضی شما که باعث وزن گیری خوب شما شده بود مورد تشویق قرار گرفتم در م...

عزیز دل مامان سلام : همچنان دایره لغاتت با سرعت شگفت انگیزی در حال شکل گیریه بطوری که همه اطرافیان را شگفت زده میکنه در ابتدا شعری را که بابا می خونه وگل پرم خیلی زیبا جواب می ده : بابا:عمو زنجیر باف       صدرا :بله بابا:زنجیره منوبافتی     صدرا :بله بابا:پشت کوه انداختی     صدرا:بله ودر بعضی موارد نه بابا:بابااومده چی اوورده   صدرا :نون بابا :با صدای چی   صدرا :بعی تپله تپل :تولدت مبارک که اصولا همراه با دست زدن می باشد الله ومحمد محم :صلوات در مواقع دیدن دود اسفند وزیر دوش حمام آتیش الله با...

عزیزم سلام انقدر دایره لغاتت این روزها گسترده شده که گاها یادم می ره که چیا می گی حالا تا هر جا ذهنم یاری کنه برات می نویسم گبه = گربه پتیر = پنیر می می یعنی شیر می خواهی پته =پتو توماس= نام قطار کارتون مورد علاقت توماس ودوستان cat dog pig که البته این کلمات را از سی دی بی بی انیشتن یاد گرفتی شیر عمه دوستت دارم عزیزم    ...

عسل مامان وبابا سلام این روزها واقعا سرعت رویش مرواریدهای قشنگت آنقدر زیاد شده که کاملا ما را متعجب می کنه وهرلحظه منتظر یک دندون جدید هستیم البته همین پیش زمینه  ای شده برای بهانه گیری و یک کم بداخلاقیهای شما که اجازه نمی ده من هیچ کاری بکنم ویکی از دلایلی که کمتر یه اینجا سر می زنم هم همینه واماجایگاه دندونهای جدید: چهاردهمین مروارید :دندان نیش سمت چپ پایین تاریخ :92/3/2 پانزدهمین مروارید :دندان آسیاب کوچک اول سمت چپ پایین تاریخ :92/3/5 شانزدهمین :دندان اسیاب کوچک دوم البته اگر درست تشخیص داده باشم چون این روزها اصلا اجازه نمی دی به دهانت دست بزنم تاریخ :92/3/11 عزیزم مبارکت باشم ...

باباجون صدرا سلامممم با یک عالمه عشق  حسین عزیزم روز پدر را از طرف خودم وصدرای عزیز بهت تبریک میگم  وامیدوارم همیشه سربلند ومحکم در کنار ما باشی تا ما هم مثل گذشته به بازوان محکمت تکیه کیم عزیزم بدون که ما  هر دومون بوجودت افتخار می کنیم خصوصا آقا صدرا  از همین جا هم روز پدر را به پدر عزیز خودم که مظهر همه خوبیها ومهربونیهای بدون توقعه  هستش را تبریک می گم وبردستانش بوسه می زنم  وهمین طور به بابا بزرگ آقا صدرا که اون را هم همیشه دوست داشتم وبرام قابل احترام بوده وبخاطر وجوده هر دوشون در زندگی از خداوند سپاسگذارم راستی صدرا جون مرد کوچک خانه ما بمناسبت روز مرد من ب...

عزیز مامان سلام دوشب پیش موقع شب خیلی بیقرار بودی وتقریبا تا صبح گریه کردی ونمی خوابیدی من وبابا فکر می کردیم به دلیل سرماخوردگیه که داری  اما فردا صبحش باباجون متوجه شد که بله گل پسری صاحب یک مروارید دیگه شده واینچنین بود که شما صاحب سیزدهمین مروارید قشنگ خودت شد یعنی دندان آسیاب کوچک پایین سمت چپ نیش زده وخودنمایی می کنه عزیزم مبارکت باشه    خیلی دوستت دارم92/3/1   ...

گل پسر مامان سلام عزیزم بالاخره بعد از یک تاخیر 18 ماه می خوام برات خاطره شیرین زایمان شما وبهترین خاطره زندگیم را اینجا ثبت کنم که اگرروزی در کنارت نبودم بدانی که در این روز شما گل پسری شیرینترین روز زندگی را برای من بوجود آوردی من در روز چهارشنبه 90/8/25هنگام عصر به همراه خاله جون سپیده وباباجون بعد ازکلی گذر از زیر قرآن در یک روزبرفی راهی بیمارستان شدم به علت انجام آزمایشها و دیابت بارداری و تمایل من به زایمان در صبح دکتر مشهدی ترجیح داد من یک روز زودتر به بیمارستان بروم بیمارستانی که شما درآن متولد شدی تنها بیماستان خصوصی اراک یعنی بیمارستان قدس بود به هر حال من بعد از اقدامات اولیه در بخش خصوصی شماره 1 بستری شدم واز خال...

گل پسر مامان سلام عزیزم بالاخره بعد از یک تاخیر 18 ماه می خوام برات خاطره شیرین زایمان شما وبهترین خاطره زندگیم را اینجا ثبت کنم که اگرروزی در کنارت نبودم بدانی که در این روز شما گل پسری شیرینترین روز زندگی را برای من بوجود آوردی من در روز چهارشنبه 90/8/25هنگام عصر به همراه خاله جون سپیده وباباجون بعد ازکلی گذر از زیر قرآن در یک روزبرفی راهی بیمارستان شدم به علت انجام آزمایشها و دیابت بارداری و تمایل من به زایمان در صبح دکتر مشهدی ترجیح داد من یک روز زودتر به بیمارستان بروم بیمارستانی که شما درآن متولد شدی تنها بیماستان خصوصی اراک یعنی بیمارستان قدس بود به هر حال من بعد از اقدامات اولیه در بخش خصوصی شماره 1 بستری شدم واز خال...