صدرا (عسلک مامان وبابا)صدرا (عسلک مامان وبابا)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

صدرا عسلک مامان وبابا

خداحافظ دایپر

سلام عزیز دلم پسر قشنگم بالاخره بعد از کلی صحبت و گذاشتن فیلمهای آموزشی و کتاب و.... تصمیم گرفتم قبل از رفتن به مهد شما را از دایپر جدا کنم که خوشبختانه این اتفاق افتاد البته با همکاری فرشته مهربون که کلی برچسب به جهت چسباندن به اضلاع مختلف دستشویی برای شما اورده وبه مناسبت هر یک همکاری یک برچسب بروی دیوار دستشویی نمایان می شه که احتمالا به زودی دستشویی با این برچسبها کاغذ دیواری می شه شما هر وقت که باید بری دستشویی بد بدو میایی می گی جیش دارم جیش دارم بعدش منتظر حضور فرشته مهربون بعد از اتمام عملیات هستی البته هنوز با شماره 2 مشکل داریم که به مرور زمان درست می شه پس بای بای دایپ...
13 مرداد 1393

سفرنامه حج -1

حاجی کوچولو سسسسسلام عزیزم ببخشید انقدر دیر دارم برات سفرنامه حجمون رو می نویسم توی یکی از پست ها برات مفصل دلایل این کم کاریهای این چند وقت را می گم  بگذریم بعد از کلی آماده شدن و خداحافظی مراسم ختم قرآن ما بامداد روز 93/2/5ساعت 4 صبح با اتوبوس کاروان راهی تهران فرودگاه مهرآباد شدیم البته بگم که من بسیار نگران بودم که شما با مساله اتوبوس کنار میایی یا نه که دیدم خیلی هم خوشت اومد وتند تند به خاله جون اینا و شیما جون که پا یین اتوبوس بودن می گفتی این busچقدر خوبه و ناگفته نماند به محض حرکت اتوبوس نرسیده به پلیس راه شما خوابیدی و فرودگاه مهرآباد بیدارشدی پس ثبت می کنیم : اولین اتوبوس سوار شدن آ...
3 تير 1393

دو سال ونیم عاشقی

عزیز دلم عشق مامان و بابا  سلام  عزیزم امروز که گذشت دوسال ونیم از بودن گرمت در کنار ما می گذره ومن وباباجون به خاطر لحظه لحظه بودنت در کنار ما خدا را شاکریم وازاین که خدا مارا لایق چنین هدیه ارزنده ای دونسته بی نهایت سپاسگذاریم  عزیزم توی ماهی که در اون هستیم خدا توفیق زیارت خانه خدا را به هر سه مون داد که فکر کنم این هم یکی از بزرگترین اتفاقهای زندگی هر سه ما بوده و باز هم بی نهایت خدا راسپاسگذارم اول بابت این که در این سفر شما هم کنار ما بودی و دوم اینکه انقدر نقش کعبه در روح وروانت حک شده که با دیدن عکس وهر تصویری از کعبه لبخند زیبایی می زنی و از ما می خواهی که دوباره بریم کعبه  امی...
27 ارديبهشت 1393

سفر عاشقی

حاجی کوچولو سلام عزیزم الان که دارم برات می نویسم توی فرودگاه مهرآباد هستیم وتقریبا آماده می شیم تا دو ساعت دیگه پرواز کنیم به سمت حرم عشق گرچه کعبه و بتخانه همش بهانست اما می ریم که به بهانه این بهترین بهانه بار سالها ناسپاسی از معبود را سبک کنیم وگل عزیزم یعنی شما را ،برای همیشه یکبار دیگه به معبود بسپاریم وبخواهیم که همیشه بهترینها را برات رقم بزنه عزیزم دیشب برای اولین بار سوار اتوبوس یا به قول خودت باس شدی و می گفتی چه خو ششگله خوش می گذره وبه امید خدا امروز پرواز را هم تجربه می کنی امیدوارم سفر خیلی خوبی را چه از نظر معنوی ومادی تجربه کنیم الهی آمین   عزی...
5 ارديبهشت 1393

شیرین زبونیهای عسلم

سلام عسل مامان  راستی داریم به روزهای سفر عاشقی نزدیک می شیم  اومدم یکم از شیرین زبونیهات که دیگه همه را شیفتت کردم بنویسم  با خاله جون ناهید رفتی مدرسه سوگند جون اومدی می گی بچه ها جیخخ می زنن با تشدید خ البته بین (خ )و (غ) تلفظ می کنی می گی چه بچه های بدی آخ آخ آخ  یاسین اینجا بود اذیتت می کرد لپت کشید گفتی هاسین جون آخه چرا می  زنی ؟ با حالت تعجب وعصبانیت همه بریدیم ازخنده  مامان بزرگ برات لباس خریده رو ش عکس انگری برد داره گفتی : صدرا:مامان سالا خوشگله  مامان سالا :آره خوشگله مامان بزرگ برات خریده صدرا : با خنده مامان بزرگ خریده  خخخ چه بلا ما...
26 فروردين 1393

سومین زمستان صدرا پر برکت پر از نعمت الهی و اولین تجربه برف بازی (جبران مطالب ننوشته)

سلام عسلمممممممم شیرین زبونم  عزیز مامان شکر خدا امسال زمستان پر از نعمت الهی و پر برکتی را داشتیم وشما هم حسابی از اومدن برف ودیدنش هیجان زده می شدی برای اولین بار که سوگند جون برد شما را توی حیاط مامان حوناینا حساب از برف بازی لذت بردی و هیجان زده شدی و یکی دیگه از نعمتهای الهی را تجربه کردی گرچه که بعدش حسابی از من آدم برخی میخواهی    این عکس را ازبالا از شما وسوگند جون گرفتم از طبقه سوم اونقدر اونروز توی حیاط بازی کردی که بعدش هلاک خواب بودی عزیزم دوستت داریم ...
5 فروردين 1393

سومین بهار مبارک سال 1393 هم آغاز شد

سلام شیرین زبون مادر بالاخره سال 1392 با تمام بدیها وخوبیها غم و شادیهای که داشت تمام شد هر چند سال خیلی خیلی سختی برای من وباباجون بود اما آخرین روزهای سال خبرای خوبی را برامون داشت که روزهای آخر سال را به کاممون شیرین کرد همیشه من وباباجون سعی کردیم در روزهای سختی اجازه ندیم روح لطیف شما آسیب ببینه اما خوشبختانه یا متاسفانه شما باهوشتر از اون هستی که متوجه حالات روحی مانشی اگر بعضی روزها بخاطر مسائل روزمره اذیت شدی عسلم حتما مامان وبابا را می بخشی  و اما آغاز سال1393 امیدوارم امسال بهتر از سال گذشته باشه ما که مصادف شدن آغازسال را باسفر معنوی زیارت خانه خدا به فال نیک گرفته ومطمئنیم امسال سال خیلی ...
5 فروردين 1393

تبریک سال نو ( 1393 )

پسر گلم سلام سال نو مبارک، ایشالا 150 ساله بشی، امیدوارم سالی سرشار از تندرستی و شادی همراهت باشه. ببخشید که یه روز دیرتر دارم بهت تبریک سال نو رو میگم، چون یه کمی سرمون شلوغ بود و یادمون رفت که آقا صدرا وبلاگش خیلی وقته که مطلب جدیدی توش نوشته نشده، البته تبریک اصلیو موقع تحویل سال بهت گفتیم و ... بگذریم.       آ قا صدرا این عید سومین عیدیه که شما پیشمونی و از این بابت از پروردگار خیلی خیلی سپاسگذارم، امیدوارم که سالهای سال از این نوروزها پیش هم باشیم و ازون لذت ببریم.   این آخر سالی به علت اینکه هفت روز کلاس داشتم و چند تا ممیزی، خیلی خیلی سرم شلوغ بود و به همین دلیل...
2 فروردين 1393

ماههای ابتدایی سال سوم زندگی ویک مامان تنبل

آقا صدرا نوحیژژاد(به قول خودت)سلاممممممممممم البته بگما خیلی قشنگ هم جفری می گی آقای جفری  اول ببخشید که مامانی به واسطه کار جدیدی که شروع کرده این روزها خیلی مشغوله ووبلاگت انقدر آپ کردنش طولانی شد  واما اندر حکایت این دوماه  در ابتدا : مامانی 26 ماهگیت مبارک این روزها عزیزم اونقدر شیرین زبون شدی وکارات جذاب شده که نمی دونم از کدوم برات بنویسم از جمله کارای خوبت علاقه عجیبی به کمک کردن به مامان سالا در کارهای خونه داری (قربون مامان سالا گفتن وباباحسین گفتنت برم ) ازجمله جاروبرقی کردن که استادش شدی و تا چیزی را می ریزی می گم صدرا جان مامان کثیف شد می گی جالو کن جالو برق...
27 دی 1392