صدرا (عسلک مامان وبابا)صدرا (عسلک مامان وبابا)، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

صدرا عسلک مامان وبابا

یک روز پر از اظطراب گریه

1390/6/10 18:03
نویسنده : sara jafari
270 بازدید
اشتراک گذاری

صدرا گلم پسرمامانی سلام

پسر قشنگم امروز حسابی مامان وبابایی را نگران کردی نگرانو با ما قائم موشک بازی درآوردی امروز صبح که بابا جون من را صدا کرد تا هم انسولین بزنم هم صبحانه بخورم احساس کردم ضربان قلبت را حس می کنم ولی خیلی کند از طرفی هر چی دقت کردم دیدم حرکاتت هم خیلی کم شده با کلی نگران از تخت امدم پایین و بعد از صبحانه رفتم یک مقدار استراحت کردم ولی حرکاتت همچنان به نظرم کم بود با کلی نگرانی با بابا تصمیم گرفتیم بریم بیمارستان انجا خانمی که بود صدای قلبت را گرفت گفت خوبه ولی برو نهار بخور بعد دوباره حرکاتش بشمار توی یکساعت کمتر از 4 تا نباشه بعد از نهار دوباره حرکت شماری شروع شد البته خانمی که بیمارستان صدای قلبت را گرفت گفت خانم دکتر مشهدی امروز با اینکه روز تعطیل ولی مطب هست انقدر خوشحال شدم که حد نداشت خلاصه بعد ار نهار تا ساعت 4 صبر کردیم ولی چون احساس کردم حرکتهات کمه با گریه و نگرانی و صلوات رفتم مطب خانم دکتر بعد از اینکه صدای قلبت را گرفت گفت برای اطمینان بریم سونو توی سونو گرافی هم برای اینکه هم به من حال بدی وهم حالم رابگیری توی ان چند ثانیه 4 تا حرکت کردی خانم دکتر گفت اینکه حرکتاش خوبه خودت ببین قربونت برم چقدر قشنگ دراز کشیده بودی و دست وپات را حرکت می دادی بعد هم ازت نوار قلب گرفت گفت همه چی خوبه ولی باز هم برای اطمینان شنبه برو سونو گرافی گفتم خانم دکتر آنقدر التماس پسری را از صبح کردیم وقربون صدقش رفتیم تا این 4 تا حرکت را کرده خلاصه امروز پیر باباجون ومامانی را دراوردی

راستی ببخشید پسر قشنگم اولین عید فطرت مبارک عزیزم  

این هم روزشمارمون از این به بعد

 

عزیزم برای آمدنت دیدنت وبوسیدن وبوئیدنت من وبابایی لحظه شماری میکنیم بوسسسسسس                   

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)