اولین عیدت مبارک
صدرا جان سلام
این اولین مطلبی است که در سال جدید برات می نویسم. قبل از هر چیز باید بهت سال نو رو تبریک بگم، پس از پانزده سال این اولین سالیه که من و مامانی دیگر تنها نیستیم و وجود تو جمع ما رو بیشتر کرده و ما دو تایی این سال جدید رو تبریک میگیم.به دو دلیل اصلی و بزرگ خیلی دیر دارم می نویسم اولی تنبلی خودم و دومی وجود خود توست که این روزا از دید و بازدیدهای نوروزی خیلی خوشت نمیاد و تقریبا برات خیلی کلافه کننده شده. من و مامانی هر سال تو یکی دو روز اول عید تمامی دید و بازدیدها رو انجام می دادیم و بعدش می رفتیم به سفر اما امسال هر روز نهایتا به یکی و یا دو تا از بازدیدها رفتیم و سفر هم به خاطر جنابعالی که از ماشین خوشتون نمیاد نرفتیم، عیبی نداره حضرت آقای صدراخان به سلامت و خوش باشند سفر و بقیه کارای عیدی امسال در اولویت بعدی ایشالا سال آینده جبران خواهیم کرد.
صدراجان امروز یازدهم فروردین ماه بالاخره بعد از تقریبا بیست روز که وقت پیدا کردیم با دایی جون علی رفتیم باغ دایی جون ابوالفضل و سه تا درخت به اسم شما برات کاشتیم ایشالا که این درختا اولا خوب بگیره و بعدش خوب بزرگ بشه. این درختها یکی گردو، یکی آلبالو و دیگری گیلاس هست. ایشالا که هوا کمی بهتر شده می برمت به اونجا تا خودت از نزدیک اونا رو ببینی. نمی دونی چه بارون زیادی خوردیم تا اونا رو کاشتیم چون هوا به شدت گرفته و بارونی بود.
دیگه شما رو زیاد خسته نمی کنم فقط بهت بگم که امروز درست چهار و نیم ماهه شدی ایشالا که سالهای سال تندرست باشی و خودت به بهتر کردن کیفیت هوای زمین زمین با درختکاری و سایر کارهای مشابه کمک کنی چون این وظیفه هر انسانیه که روی کره زمین نفس می کشه.
دوستدار مامانی جون و صدرا - حسین
یازدهم فروردین ماه 1391